آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

بازهم آدرینا و خاله ویدا و مامان اعظم

این چند روز خیلی عالی بود هم خاله ویدا آمده بود هم مامانی اعظم و کلی کنارشان خوش گذشت ، من خاله ویدا را خیلی خیلی دوست دارم ، طوری که این چند روز جوری رفتار کردم که همه اعضای خانواده شوکه شدند مثلاً من وقتی منا یا می می یا ج ج می خورم هر کی صدایم کند جواب نمی دهم چه برسد به اینکه در آن شرایط بوس بخواهد . ولی چون خاله ویدا جون جونی از من دوره و در طول سال مدت کمی کنار من است اجازه داشت هر کاری که دلش بخواهد انجام بدهد . خیلی دلتنگش شدم الان که رفته و مامانی هم امروز می ره . دوستشان دارم و امیدوارم هرچه زودتر بیایید و من ببینمشون یا من با مامان و بابام برم مشهد .   ...
17 بهمن 1390

خاطره

      امروز صبح كه داشتم از خونه مي امدم بيرون مثل هر روز صبح مامان اشرف جون جونيت اومد بالا تا كنارت بخوابه تا توي آرامش بخوابي و مبادا بيدار شي هر روز كلي صلوات مي فرستم تا بيدار نشي چون به محض اينكه بيدار شي فقط مي گي مامان مامان مامان ندا بعد هم بابا بابا بابا حميد و اعصابم حسابي به هم مي ريزه امروز هم متاسفانه داشتم كفشهايم را مي پوشيدم كه صدات اومد و من خيلي ناراحت شدم اما چاره اي نبود و بايد مي رفتم .        من فقط  به خاطر تو و آينده ات است كه كار مي كنم درس مي خوانم و يا هر كار ديگري كه خودت مي داني و من نمي توانم بنويسم عزيز دل مامان الهي فداي اون شي...
4 بهمن 1390